سلاملکم چن رو پیش رفقامون که همسفر کربلای تابستونشون بودم مارو گذاشتن تنهاتنها که نه با همسرا و فک وفامیلشون رفتن کربلا.

جاتون خالی بدجوری جیگرم میسوخ که هم سفرام رفتن و من بیچاره جا موندم همین الانم که چن روز از برگشتشون میگذره بازم سوز جیگرم هر موقه ازش حرف میزنم

واسه آروم شدنش اشکامو طلب میکنه حالا بماند که تو اون چن روزی که انا رفته بودن بهشت ما چه جور داشتیم توجهنم گناهای از قبل کرده مون که باعث جاموندگیمون 

شده بودن میسوختیم و توروضه های آخر صفر و وداع با سیاهیای محرم چه ....وای که جز خدا کسی نمیدونه دل صاب مرده ام چه حالی داشته و داره حالا غیر از این

حرفا که واسه آروم شدن دل خودم میزنم و آرومم نمیشه چن تا نامه و خاطره اس واسه آقام و از محرمش که خواسم واستون بنویسم شاید شما خوندید دلتون شیکس

به برکت این شیکستن دل شما ما هم به یه نون و نوایی از خان کرمشون برسیم شاید لطفی کنن و به برکت دعای شما ما با کاروان هیأتمون که یه ماه دیگه زائر کربلاس راهی بشیم.....





برچسب ها : کرم  ,  آقا  ,  جیگر  ,  سوخته  ,  سیاهی  ,