عارف تهرانی (حیدر پاشاپور)
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را شعار و حرف پر کرده تمام ادعا ها را
یکی بخشیده چون حافظ سمرقند و بخارا را یکی چون صائب تبریز سر و دست و تن و پا را
از این سو شهریار داده تمام روح و اجزا را از آن سو بانو دریایی گرفته حال ماها را
سعادتمند شاعر نیز فقط گفت و نداد هرگز نه ملک و نه بخارایی ، نه روح و نه تن و پا را
ولی من می شناسم کس که او نه گفت و نه دم زد بدون حرف عمل کرده تمام ادعا ها را
کسی که خانمانش را رها از بهر جانان کرد بدون منت او بخشیدسر و دست و تن و پا را
و او آهسته و آرام برای عشق محبوبش فدا کرده به گمنامی تمام روح و اجزا را
به جز اینها پدر ، مادر، برادر ها و خواهر ها کلاس و مدرک و همسر و حتی عشق بابا را
اگر خواهی بدانی کیست ، وجودت از سجود اوست تمامی خودش را داد ، به ما بخشیده دنیا را
نه گفتش ترک شیرازی ، نه گفتش خال هندویش و او نامش شهید است ، او ، عمل کرد ادعا ها را
تو هم گرچه نمیدانی ولی مدیون او هستی شهیدی که به ما بخشید ، همه دنیا و عقبی را
الا یا ایها الشاعر رها کن حرف ، عمل باید تو هم چون عارف تهران ندانی فرق این ها را