مرجع کد آهنگ برای وبلاگ

فور یو چتآهنگ


دلم گرفته آسمون از خودتم خسه ترم                                           توروزگار جنگ و خون سرمایه مون شده غم

 

من باهر منطقی بررسی میکنم نمیفهمم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما میدونید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی به من جواب بده چرا بچه ها رو چرا خانوما رو ؟ چرا اینایی که دم از حقوق زن میزنن افتادن به جون خانما ؟ ینی اینم برمیگرده به حقوق زن ؟ ینی

کشتن و زخمی کردنشون و داغ بچه هاشونو به دلشون گذاشتن حقیه که توسط این مدافعان حقوق زن برا خانما نعریف شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابا ما که نمیفهمیم هر کی مخش تعطیله و منطق پنطق نداره جواب مثبت  این مساله رو واسه من توجیه کنه.

 





برچسب ها : منطق  ,  حقوق  ,  زن  , 
      

مارو زعیش هردو جهان یاد تو بس است

یک دم شویم اگر من و تو رو به رو بس است

از هرچه غیر شما خسته میشویم

ما رو حسین (علیه السلام ) و یک خلوت و یک گفت گو بس است

شاهانه بر گلیم قناعت نشسته ایم !

ما رو ز زلف تو به توی تو یک تار مو بس است





برچسب ها : عیش  ,  مو  ,  گفتگو  ,  قناعت  ,  شاهانه  , 
      

حرم حرم ای دل ای دل

کبوترم ای دل ای دل

حرم نرم خونم اونجاس

کجا برم ای دل ای دل

(سفارش کرده بودم این پیغاما رو تو حرم آقا جلو ضریح باصفا واسشون بخونن )





برچسب ها : حرم  ,  خونه  ,  کربلا  , 
      

 

خودمانیم ها! ولی من هم عشقبازی جالبی دارم 


شنبه تاجمعه طی شده تازه یادم افتاده صاحبی دارم  


«دارم از دست میروم آقا پس چرا دیر کرده ای شاها  

»
او نه اصلاْ خودم که میدانم ادعاهای کاذبی دارم  


سال ها غایب است و باور کن کک من هم نمیگزد اما  


باز هم بادروغ می گویم «توبیا کار واجبی دارم 

»
او نبوده چه کار کردم من؟ به کدام آب و آتشی زده ام؟


شنبه تاپنجشنبه خوش ، جمعه : وای من نیز غایبی دارم


دیگر اوج نبودنش هم که چند خطی سرودن از دوری است


آن هم آنقدر آخر هربیت قافیه های قالبی دارم...

 

 

 

 

 

 

 

حسین رستمی

 





برچسب ها : ادعا  ,  خودمانی  ,  جالبی  ,  عشقبازی  , 
      

سلاملکم چن رو پیش رفقامون که همسفر کربلای تابستونشون بودم مارو گذاشتن تنهاتنها که نه با همسرا و فک وفامیلشون رفتن کربلا.

جاتون خالی بدجوری جیگرم میسوخ که هم سفرام رفتن و من بیچاره جا موندم همین الانم که چن روز از برگشتشون میگذره بازم سوز جیگرم هر موقه ازش حرف میزنم

واسه آروم شدنش اشکامو طلب میکنه حالا بماند که تو اون چن روزی که انا رفته بودن بهشت ما چه جور داشتیم توجهنم گناهای از قبل کرده مون که باعث جاموندگیمون 

شده بودن میسوختیم و توروضه های آخر صفر و وداع با سیاهیای محرم چه ....وای که جز خدا کسی نمیدونه دل صاب مرده ام چه حالی داشته و داره حالا غیر از این

حرفا که واسه آروم شدن دل خودم میزنم و آرومم نمیشه چن تا نامه و خاطره اس واسه آقام و از محرمش که خواسم واستون بنویسم شاید شما خوندید دلتون شیکس

به برکت این شیکستن دل شما ما هم به یه نون و نوایی از خان کرمشون برسیم شاید لطفی کنن و به برکت دعای شما ما با کاروان هیأتمون که یه ماه دیگه زائر کربلاس راهی بشیم.....





برچسب ها : کرم  ,  آقا  ,  جیگر  ,  سوخته  ,  سیاهی  , 
      

ای دوست ای ائینه ی بی رنگ و خالص دوستت دارم

در خانه ،در کوچه، خیابان، در مجالس دوستت دارم

 

هرچند نامت نام زیبا و ظریفی نیست،باور کن!

حتی اگر نام تو باشد گنزالس دوستت دارم

 

ای شخص اول،شخص دوم،شخص هرچندم که میخواهی

فعلا به عنوان مثال ای شخص ثالث دوستت دارم

 

من اصفهانی نیستم اما تو را ای دختر خاله!

با اینکه خلقت مثل خلق گند خاله س دوستت دارم

 

من صورتت را دیده ام بد نیست چیزی هم ندارد کم

حتی اگر سرتاسر ان چوله چاله س دوستت دارم

 

ای پاسکال عشق من ای عشق فیثاغورثی ای ایکس

ای در حساب عاشقی مانند  طالس!دوستت دارم

 

هر دلبری چون استخوانی در گلویم شد به غیر از تو

ای دلبر بی استخوان ای یار خالص دوستت دارم

 

دیگر ندارم قافیه با هر بهانه دوستت دارم

 




      

پسرک از پدر بزرگش پرسید :
- پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟

پدربزرگ پاسخ داد :
درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی !

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید :
- اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !

پدر بزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :

صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

صفت دوم : باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.

صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

و سر انجام پنجمین صفت مداد : همیشه اثری از خود به جا می گذارد. پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی، ردی از تو به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی و بدانی چه می کنی   





برچسب ها : پسرک  ,  مداد  ,  چوب  ,  مسیر  ,  اثر  , 
      

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد! ادامه مطلب...



برچسب ها : تشویق  ,  شیطان  ,  نماز  , 
      
<      1   2   3   4   5   >>   >